پایگاه ادبی فرهنگی روشنفکر

این پایگاه از سال 1400 فعالیت خود را در زمینه تالیف، ترجمه و انتشار متون ادبی بالاخص ادبیات ایران و لبنان آغاز کرده و مستعد آن است تا ظرفیتها و اشتراکات فرهنگی و ادبی بین این دو سرزمین را آشکارتر کند. امید است که به خواست حق تعالی و با پشتکار و نیز تکیه بر تجارب شخصی قدمی مفید هرچند کوچک برداریم.

سخن نویسنده

به نام آفریدگار مهربان

زندگی فرصت سهل و دشواری است. وقتی به فراز و فرود رویدادهای عمر می‌‌نگری، درمی‌‌یابی که آسانی و دشواری دست در دست هم رفیق راهت بوده‌اند. به پشت سر می‌نگری و نگاهت را بر لوکوموتیو زمان می‌نشانی تا به ژرفای آنات گذشته راه یابی و وقتی به دهه هفتاد قرن اخیر میلادی می‌رسی، دلت برای کودکی تنگ می‌شود که در حیاط مدرسه قدیمی «ژاله»، دست کوچکش را به دستان ظریف دوستش داده و در گردشی دوار با هم می‌چرخیدند. او را به یاد می‌آوری و شیطنتی کودکانه را که زیانی به کسی نرساند. 

وقتی مدرسه ژاله را با خاطرات شیرینش پشت سر می‌نهی، دروازه مدرسه راهنمایی «عزیزه سعید» به رویت گشوده می‌شود و ساختمان قدیمی‌اش را می‌بینی که تمام قد در برابر حیاطش ایستاده تا دخترکان شاداب را سرشار از صمیمیتی وصف ناپذیر در آغوش گیرد. از آن مدرسه تک درخت کنج زمین خاکیِ حیاط و برکه آب زیر پایش در روزهای بارانی از همه بیشتر در خاطرت مانده‌اند. هر چند بعداً فهمیدی که چرا خانوم ناظم آن روز، سر کلاس از بچه‌ها خواست اگر گچ زرد دارند، به او قرض بدهند. این بعداً همان هفته پیش آمد.

وقتی دانش‌آموزان سوم راهنمایی پشت سر مبصرشان راه افتادند و توی حیاط چرخیدند و شعار دادند. با این که سال 1979 میلادی بود و اوضاع جامعه بلبشو، اما تو کناری ایستادی و فقط نگاه کردی. زمان با سرعتی یکنواخت تو را به 1986م رساند و تو هم توپ والیبال عزیز را رها کردی و دیپلم گرفتی و راهی تهران شدی تا در دانشگاه ثبت نام کنی، آخر در رشته کارشناسی زبان و ادبیات عربی قبول شده بودی!

سال 1989 قطعنامه 598 امضاء شد و چند روز بعد به عنوان امدادگر در میان گروهی، راهی غرب کشور شدی. انگار عملیات مرصاد بود، نه؟ بیمارستانی را تحویلتان دادند و یک هفته بعد برگشتید. سالها چه زود گذشت، بیشتر آن شیرین و کمی تلخ… تلخی اندوه سال 1990م را با شهد قبول شدن در کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی فرو بردی و دلهره تعهد خدمت را برای تدریس در دانشگاه با استاد عزیزت تقسیم کردی و او به طالع تو نگریست و نوید موفقیت را به تو داد. آیا واقعا موفق بوده‌ای؟ نمی­دانم…

اکنون زمانی دیگر است. سایت خودت را راه بیانداز تا بدانم چه کار کرده‌ای و به علاقمندان زبان و ادبیات عربی اطلاع دهم که کسی در این کنج دنج، مطالبی را برایشان بار گذاشته که می‌پندارد ثمره عمر اوست…

محقق و پژوهشگر اسلامی
استادیار دانشکده علوم انسانی دانشگاه گیلان
دکتر اکرم روشنفکر

اکنون زمانی دیگر است. وبسایت خود را راه انداحته ام تا به علاقمندان زبان و ادبیات عربی اطلاع دهم که کسی در این کنج دنج، مطالبی را برایشان بار گذاشته که می‌پندارد ثمره عمر اوست...