مقدمه کتاب
تاریخ، روایت مستند حوادثی است که مردم گذراندهاند. اغلب، مطالعه حوادث تاریخی ملاحظاتی را به ذهن میرساند و باعث کنجکاوی در اسباب و علل رویدادها میشود. معمولا رویدادهای تاریخی سیمای سرنوشتی ناگزیر را نمایان میسازد و اشخاص و جامعه را از اختیار تبرئه میکند. از این رو مطالعه آن رویدادها در نگاه نخست، بیانگر اجباری است که دامنگیر فرد و جامعه شده است. از سوی دیگر به نظر میرسد مفهوم «قضا» ضریب تاثیر تلقی اجبار بشر را افزایش میدهد و وجود قانون، ضرورت علّی آن طرز تلقی را در نظر بسیاری موجه میکند. ولی باید دانست با آن که نظام هستی برپایه ضرورت علی است، انسان در افعال و آثار، خودمختار و آزاد است و آزادی او با ضرورت نظام هستی منافاتی ندارد. (مطهری، 1374/6:610)
معنای این سخن آن است که جبر و سرنوشت وابسته به اختیار انسان است و انسان در انتخاب سرنوشت، نه تنها از ضرورت علی استنکاف نکرده است بلکه با بهرهمندی از میزان درایت و تجربه و آگاهی خود، راهی بی تخلف را برمیگزیند؛ یعنی آنچه او را محدود به یک راه یا مخیر در گزینش یکی از راهها میکند آگاهی و شناخت وی از تعداد راههاست. پس زمانی که انسان به راهی گام نهاد ضرورتهای آن راه وی را از خودداری در پویش باز میدارد.
در تناسب معنای یاد شده با مفهوم «قضا» میتوان سخن به درازا کشاند اما صرف نظر از آن باید دانست که رویداد سال 61ق. که بر اساس مستندات تاریخ، به رویارویی در عاشورا انجامید، تفسیر روشنی از جبر و اختیار آدمی به دست میدهد. نبرد عاشورا نه تنها از جنگی خونین، حماسهای باشکوه ظاهر ساخت که انسان را از تیرگی جبر به روشنای اختیار راه نمود؛ بلکه در تقدیر یاران امام حسین (ع) دست برد تا ظرفیت انسانی چنان فزون یابد که خامه قضای الهی به دستان مبارک سیدالشهدا و یاران حضرتش حکم فرماید. بی گمان تاریخ عاشورا گنجینه سرشار انسانیت است که میتوان با استفاده از حکمت اسلامی و به مدد علوم انسانی و با یاری انسانشناسی راهی به کنز پنهان آن گشود. از این رو پژوهش حاضر با بضاعتی ناچیز فراهم آمد تا کام خرد را با شوق دانایی تشنهتر سازد؛ هرچند که فراهم ساختن این اندک به یاری استادان تاریخ و سیره اهلبیت (ع) میسر شد.
عاشورا در مصاف استیلاء
