مقدمه کتاب
با نگاهی به نقشه سیاسی خاورمیانه عربی و مطالعه در نحوه پیدایش مرزهای جدید آن در قرن بیستم، میتوان آثار سیطره کشورهای غربی را که با تجزیه امپراطوری مسلماننشین صورت پذیرفت، در کشورهای خاورمیانه مشاهده کرد. از آن رو که غرب ابتدا با عملیات نظامی زمینه اشغال منطقه زیر نفوذ ترکان عثمانی را فراهم آورد و سپس با تشکیل حکومتهای تحت حمایت خویش در شرق دریای مدیترانه نقشی تعیین کننده در معاش مردم منطقه؛ بلکه مردم خاور دور ایفاء نمود.
از آنجا که آبراه مدیترانه، راه نزدیک تجارت خاورمیانه و خاور دور با کشورهای اروپایی و مسیر میسر دستیابی به اقیانوس اطلس و تمدن جدید غرب و ورود به دنیای مدرن بوده و با تصرف آن آب و خاک، سرنوشت و مصالح استراتژیک کشورهای منطقه در قبضه غرب قرار میگرفت. افزون بر آن که حضور حکومتی نامشروع در خاورمیانه که به گاه نیاز دنیای مدرن بر مردم منطقه چنگ و دندان بنماید و با اعمال قدرت و کشتار غیرنظامیان آنان را مقهور سلطه خود سازد، منافع غرب را تضمین مینمود.
در نتیجه نوک پیکان تجارت و صنعت از غرب به شرق در رابطهای یکسویه جهت گرفت و در پی آن خردورزی غربی سوی شرق راه سپرد و تایید نظرات و افکار اندیشمندان غربی در شرق زمینه دنبالروی مردم مشرق زمین را در حوزه اندیشه و فرهنگ فراهم آورد، اما فرهیختگان را برآن داشت تا به انتقاد از نظزیهپردازان غربی رو کنند. به این ترتیب آثاری در بیان اصالت نظر و جداسازی آن از التقاطی دامنگیر، توسط اندیشمندان شرقی، به ویژه متفکران جوامع اسلامی ارائه گردید و مجال اندیشه و خردورزی بالنده در جامعه اسلامی گشوده شد.
پس مسائل متنوع اجتماعی در میان طبقات مختلف جامعه مطرح گردید و زن و مرد را به فکر و اظهار نظر کشانید. در این میان زنان ضمن آشنایی با حقوق مدنی درصدد استیفای آن برآمدند و جمعیتهای زنان شکل گرفت و ایده حضور اجتماعی زنان با فعالیتهای ادبی ایشان همراه گردید و به فن پر مخاطب داستاننویسی راه یافت و بانوان نویسنده درصدد بیان افکار و نظرات نو برآمدند و داستانهایی با مضامین اجتماعی پدید آوردند و گنجینهای در ادبیات زنان بر جای نهادند.
هنوز هیچ دیدگاهی نوشته نشده است